آژانس کاریز
گالیور به مدت پنج روز توی دریا‌ها بود. خیلی خسته ، گرسنه و تشنش شده بود. کم کم داشت امیدش را از دست می‌داد تا یک دفعه جلوش یک جزیره کوچک را دید، سریع کشتیش را به سمت ساحل برد و روی ماسه‌ها رفت، بدنش خسته بود. گالیور افتاد روی زمین و خوابش برد. وقتی […]
آژانس کاریز
افراد بلوفوسکان خیلی قوی بودند. یکی از مردم به گالیور گفت شهر در خطره، گالیور میتونی کمکمون کنی؟ گالیور آدم زرنگی بود، به مردم دستور داد تا طناب‌هایی را با قلاب درست و آماده کنند. گالیور طناب‌ها را گرفت و به زیر آب رفت. همه تعجب کرده‌بودند و نمی‌دانستند چه فکری در سرش است. افراد […]
آژانس کاریز
گالیور از ترس فریاد میزد چون نمیتونست تکون بخوره و این آدم کوچولو ها می‌خواستند بخورنش.تمام تلاشش رو کرد تا تونست دستش را آزاد کند همین کار را با پاهاش کرد و بعد تونست با سختی بلند بشه. دید که همه آدما دارن ازش فرار می‌کنند چون اون خیلی گنده بود. گالیور دید که روی […]
آژانس کاریز
داستان سفرهای گالیور یکی از جذاب‌ترین نوستالژی‌های کودکی است که کم‌کم به فراموشی سپرده شده است از همین رو آژانس کاریز در چند پارت این داستان زیبا را برای شما علاقه‌مندان گردآوری کرده است.   گالیور یک مرد جوان و باهوش بود که از ماجراجویی خیلی خوشش می‌آمد. او زندگی خوبی داشت ولی دلش می‌خواست […]

تماس بگیرید