تابلو جیغ معروفترین اثر مونک است که آن را در سال 1893 کشیده است.
تابلویی که یکی از وحشت آورترین نقاشی های دنیا است، تابلوی جیغ به دلیل روش چرخشی قلمو و رنگ های براق، شفاف، ضد و نقیض و غلیظی که در آن استفاده شده است حس اضطراب توام با شوقی را به مخاطب القا میکند.
این نقاشی حتی ایموجی مخصوص به خود را نیز دارد.
داستانهای جذاب پشت پرده اثر را بیشتر بدانید :
· برخی تابلوی جیغ را بسیار مشابه تابلوی شب پر ستاره ی ون گوگ میدانند و میگویند هر دو نقاش نوعی جنون و اختلالات حاد روانی داشتهاند و این تابلوها حاصل همین حس جنون است.
· جالب است بدانید تابلوی جیغ چندبار به روش های گوناگون مثل نقاشی با زغال، رنگ روغن ، پاستل و … کشیده شده است و به مجموعه تابلوهای چهارگانه جیغ تبدیل شده است.
· دو نقاشی از جیغ وجود دارد که یکی از آنها در گالری ملی اسلو و دیگری در موزه مونک، قرار دارند.
· این نقاشی در سال 2012 در حراجی Sotheby’s به حراج گذاشته شد و به مبلغ 120 میلیون دلار به فروش رسید ، که آن را به یکی از گرانترین قطعات هنری فروخته شده تبدیل کرده است.
· یک قطعه از این اثر در سال 1994 از موزه شهر اسلو به سرقت رفت که خوشبختانه ظرف مدت سه ماه پیدا شد و به موزه بازگردانده شد.
· دو مرد نقابدار مسلح در بیست و دوم آگوست سال ۲۰۰۴، وارد موزهی مونک اسلو شدند و در برابر چشمان بازدیدکنندگان وحشتزده قطعهای دیگر از تابلوی جیغ را به همراه تابلوی مدونای مونک را برای بار دوم به سرقت بردند.
این بار هر دو نقاشی تا سی و یکم آگوست سال 2006 مفقود بودند ، و در این میان ترس اینکه ممکن است در این سرقت نقاشیها آسیب دیده باشند و در بدترین حالت از بین رفته باشند نیز وجود داشت.
· آن چیزی که ادوارد مونک را به یک هنرمند متفاوت تبدیل میکرده این است که او سعی میکوشید به صورتی صادقانه احساسات درونی خود حتی آنهایی که زشت و نامناسب بودند و همچنین اضطرابهایش را به مخاطبان خود نشان دهد.
این هدف مونک به صورتی برجسته در نقاشی جیغ او دیده میشود که در آن او بیشتر از اصول فنی و نمایش زیبایی که هدف نهایی هنر است، درصدد انتقال معانی شخصی خویش بوده است.
زندگی خالق اثر
ادوارد مونک یک نقاش نروژی بود که در سال 1863 به دنیا آمد و در سال 1944 از دنیا رفت. او یکی از برجستهترین نقاشان سبک اکسپرسیونیسم بود. مونک در طول عمر خود بخاطر اختلالات روانی در رنج بود.
مونک مادرش را در سال 1868 میلادی بهخاطر بیماری سل از دست داد و بعد از او نیز خواهرش درگذشت. همچنین، پدر مونک این ترس را در ذهن کودکانهی او جا داد که اگر به هر طریقی گناه کند، بدون هیچ بخششی محکوم به مرگ و فنا خواهد شد.
یکی از خواهران این هنرمند نیز در سن جوانی به بیماری روحی مبتلا شد و در تیمارستان بستری شد. توصیف مونک درباره زندگیش این است که بیماری، دیوانگی و مرگ، فرشتههایی بودند که تمام زندگیش را احاطه کرده بودند.
ایده خلق اثر
مونک درباره ایده خلق این تابلو گفته است: یک روز عصر قدم زنان در راهی میرفتم؛ یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید درحال غروب بود.
ابرها به رنگ سرخ همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل طبیعت گذشت؛دوستانم به قدم زنی ادامه دادند و من از آنها عقب افتادم، درحالی که از ترس میلرزیدم. به نظرم آمد از این جیغ آبستن شدهام. این تصویر را کشیدم. ابرها را به
رنگ خون واقعی تصویر کردم. رنگها جیغ میکشیدند. جایی که مونک بر آن ایستاده بود، درست در مقابل کشتارگاه اصلی و دیوانهخانه شهر بود که لورا، خواهرش، آنجا زندانی بود و مونک به دیدنش میرفت.
گفته میشود صدای جیغی که مونک شنیده، میتواند صدای نعره حیواناتی باشد که در کشتارگاه سلاخی میشدند یا صدای دیوانگان تیمارستان که از درد، نعره و فریاد میکشیدند.