آزادی ، دموکراسی و ارزشهای حقوق بشری در ایالات متحدهی آمریکا ، بیش از هر کشور دیگر ریشهدار است.
پدران بنیانگذار آمریکا ، سیستمی را ایجاد کردند که حالا شهروندانش با افتخار میگویند: ما پرچمدار آزادی در جهان هستیم.
آمریکا نسبت به مهاجران و اقلیتهای قومی-مذهبی ، اهل مدارا است. مهاجران از کشورهای اروپایی، آفریقا، هند و دیگر نقاط جهان، در آزادی آمریکا و استقلال این کشور از انگلستان در سال ۱۷۷۶ میلادی، نقش داشتند.
بیدلیل نیست که برخیها میگویند، آمریکا «کشور مهاجران» است. یکی از کسانی که اساس برابری، مدارا و حقوق بشر را در آمریکا بنا نهاد، ماری ژوزف لافایت ، جنرال ، متفکر و نظریهپرداز فرانسوی بود.
لافایت اولین چهرهی مهم غیرآمریکایی بود که برای آزادی در جنگ استقلال آمریکا شرکت کرد و در صدد یک «هویت جهانی» برای انسانها بود.
لافایت در سال ۱۷۵۷ در جنوب فرانسه در یک خانوادهی فرهنگی، اهل سیاست و امور نظامی متولد شد. در سال ۱۷۷۷ برای اولین بار به آمریکا رفت و برای آزادی و باورهایش در جنگ استقلال آمریکا جنگید تا به درجهی جنرالی رسید.
لافایت در بخش دیپلماسی سهم بزرگی داشت و مفهوم ملیگرایی و حقوق شهروندی را در تاریخ بشر تغییر داد. مبارزه برای آزادی همیشه برای لافایت لذتآور بود.
جورج واشنگتن ، بنیانگذار ایالات متحدهی آمریکا گفت ، لافایت اولین غیرآمریکایی است که برای آزادی یک کشور دیگر مبارزه میکند و بدون هیچ مطالبهای، جانش را به خطر میاندازد.
لافایت در صدد ایجاد یک «هویت جهانی» برای انسان بود. او «ملیگرایی لیبرالیستی» را بنیان نهاد، چیزی که بعد از آن مورد حمایت قاطع روشنفکران و تحصیلکردههای زیاد در سراسر جهان قرار گرفت.
لافایت خود به عنوان یک غیرآمریکایی در تلاش بود تا قوانین آمریکا به گونهای تصویب شوند که در آن حاکمیت قانون، آزادی فردی، تحمل و بردباری، حقوق بشر و برابری انسانها مهم و حیاتی باشند.
در تفکر او، بیگانههراسی منتفی است و بر روحیهی همکاری میان انسانها تأکید شده است. فکر باز و اندیشهی بلند لافایت باعث شد که جورج واشنگتن او را پسر خود بخواند و از مشاورههایش در ایجاد یک حکومت مردمسالار، بهرهمند شود.
لافایت تأکید داشت که حکومت باید مشروعیتش را از مردم بگیرد و همهی آدمها بهدور از هرگونه وابستگی قومی، مذهبی، زبان و جغرافیا به عنوان شهروند شناخته شوند و حقوق برابر داشته باشند.
لافایت باور داشت که پیروی از قانون و احترام به حقوق انسانی همدیگر، ما را به یک هویت انسانی جهان شمول نزدیک میکند و همه به عنوان شهروندان جهان به شمار میرویم.
لافایت در سالهای آخر جنگ آمریکا-انگلیس، به عنوان مشاور کنگرهی آمریکا نیز منصوب شد و به فرستادههای آمریکا در لاهه، مادرید و پاریس مشورت میداد.
او به قدرت دستگاه دیپلماسی باور عمیق داشت و مقامهای آمریکایی را تشویق میکرد تا برای جلب حمایت جهانی از جنگ استقلال آمریکا، دستگاه دیپلماسی فعال داشته باشند.
ارسال نامههای رسمی مقامهای آمریکایی به لویی شانزدهم به منظور حمایت فرانسه از استقلال آمریکا هم، بخشی از فعالیتهای دیپلماتیک بود که لافایت پیشنهاد کرده بود.
لافایت در سال ۱۷۸۰ به عنوان اولین عضو غیرآمریکایی «مجمع فیلسوفان امریکا» انتخاب شد. این مجمع، در سال ۱۷۴۳ توسط بنجامین فرانکلین تأسیس شد و مقر آن در شهر فلادلفیای ایالت پنسیلوانیا است.
لافایت ، عضو جنبش آزادی بردهها در پاریس شد و طی مکاتبهی رسمی از جورج واشنگتن خواست که به بردگی پایان دهد. لافایت در سال ۱۷۸۷ به پاریس بازمیگردد و بعنوان نمایندهی «مجمع مؤسسان» فرانسه انتخاب میشود.
این مجلس متشکل از روحانیون ، مردم عادی و اشراف بود. شاه فرانسه ، لویی شانزدهم ، لافایت را عضو مجمع انتخاب کرد تا از بحران مالی و مشکلات پیشروی دولت جلوگیری کند. لافایت در مجمع، از روحانیون و سیستم قضایی بهشدت انتقاد کرد.
خواستار اصلاحات بنیادین در بهرهبرداری از داراییهای ملی شد. او همچنان گفت ، مجمع کنونی ، ملی نیست و با تشویق او ، مجمع ملی فرانسه تأسیس شد. همزمان لافایت اقدام به پیشنویس اعلامیهی حقوق انسان و شهروند کرد.
لافایت نقش کلیدی در انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ داشت. او برای اولین بار اعلامیهی حقوق انسان و شهروند را با کمک توماس جفرسون ، یکی از بنیانگذاران آمریکا تنظیم کرد و این اعلامیه توسط مجمع ملی مؤسسان فرانسه در آگست ۱۷۸۹ به تصویب رسید.
این سند، یک سند مهم انقلاب فرانسه و تاریخ حقوق بشر است. محتوای این سند تا حد زیادی از آرمانهای قانون اساسی آمریکا الهام گرفته است.
برخی تاریخنویسان، از ماری ژوزف لافایت که یک افسر نظامی بسیار هوشمند بود ، به عنوان بنیانگذار اعلامیهی حقوق بشر ، قهرمان انقلابهای فرانسه و آمریکا و یکی بنیانگذاران ارتش قدرتمند آمریکا یاد میکنند.
لافایت درنوزده سالگی بهصورت داوطلبانه به انقلاب آمریکا پیوست. او حتی در اوایل انگلیسی نمیدانست ؛ اما بهزودی مورد اعتماد جورج واشنگتن قرار گرفت و بعد، لافایت و واشنگتن همدیگر را پدر و پسر خواندند.
واشنگتن، لافایت را شخص بسیار هوشمند و ماهر دید و برای حمایت و حفاظت بیشتر از او، لافایت را پسر خواند.
لافایت معتقد بود که انقلاب آمریکا به شدت ارزشمند است. او یک جهان پرشکوه و باعظمت را در حمایت از این انقلاب میدانست. لافایت در جلب حمایت مقامهای فرانسه از استقلال آمریکا نقش کلیدی داشت.
او چند بار به خانواده و مقامهای فرانسه نامه نوشت و گفت، آمریکا برای آیندهی جهان و منافع فرانسه اهمیت دارد، از آن باید حمایت کرد و این فرصت طلایی را نباید از دست داد.
او در نهایت در نیمههای جنگ استقلال آمریکا به فرانسه بازگشت تا فرانسویها را متقاعد کند که از آمریکا حمایت کنند.
لافایت، علاوه بر روابط عمومی قوی ، مهارتهای نظامی داشت ، با دقت به سخنان مردم گوش میداد و به حرفهای آنها اهمیت میداد. لافایت ارتش و شرکت در جنگ استقلال آمریکا را گزینهای مناسب برای تحقق آرمانهایش میدید.
از این جهت، از او به عنوان نظریهپرداز ارشد در تأسیس ارتش قدرتمند آمریکا یاد میکنند. لافایت بسیار معتقد به آرمانهایش بود و در ایجاد یک جهان مدرن و گسترش اندیشهی فرا جغرافیایی در تاریخ بشر، نقش کلیدی داشت.
او، سمبل رابطهی دوستانه میان ملتهای مختلف جهان بود. لافایت با همکاری جفرسون، اعلامیهی حقوق انسان و شهروند را نوشت.
اعلامیهی حقوق انسان و شهروند، یکی از اسناد بنیادین انقلاب فرانسه است که حقوق فردی و اجتماعی همه را «جهانشمول» به شمار میآورد. در این اعلامیه که تأثیر پذیرفته از«حق طبیعی» انسانها است،
حقوق آدمی جهانشمول توصیف شدهاند و در هر زمان و مکان محترم. این اعلامیه توسط «مجمع ملی مؤسسان» فرانسه در زمان انقلاب به عنوان پیشزمینهای برای نوشتن قانون اساسی به امضا رسید.
این اعلامیه که توسط لافایت پیشنهاد شد، تأثیرات عمیقی روی بهوجود آمدن اعلامیهی جهانی حقوق بشر و قوانین اساسی کشورهای مدرن گذاشت.
به روایت جناب مصنعی لیدر مجرب آژانس کاریز
آشنایی با زندگینامه سوزان وَلَدُن اولين نقاش فرانسوي قرن ٢٠